اي کاش با عشق نمي آمدي
که با دلزدگي بروي
اي کاش
دوستانه مي آمدي
تا سلامي بگويي
احوالي بپرسي
درددلي بکني
چاي نعناع بنوشي
سيگاري با دود سبز بکشي
بوسه اي گرم بر گونه ام بزني
و بروي...
حال که اينچنين سرد مي روي
يادت باشد چيزي به جا نگذاري
مبادا برگردي وُ
اشکهايم را ببيني.
No comments:
Post a Comment