Sunday, July 11, 2010

آرزو

اي کاش با عشق نمي آمدي

که با دلزدگي بروي

اي کاش

دوستانه مي آمدي

تا سلامي بگويي

احوالي بپرسي

درددلي بکني

چاي نعناع بنوشي

سيگاري با دود سبز بکشي

بوسه اي گرم بر گونه ام بزني

و بروي...

حال که اينچنين سرد مي روي

يادت باشد چيزي به جا نگذاري

مبادا برگردي وُ

اشکهايم را ببيني.

No comments:

Post a Comment