آدم عاشق این است که خودش را خشن و بد بداند اما آدم نه خشن است و نه بد. فقط كم دل است. بهش بگو ظالم، جانی، دزد، قالتاق تا برایت غش کند و دوستت بدارد و فخر بفروشد به اینکه در رگهایش خون گردن کلفتها و چپاولچیهای تاریخ روان است. بهش بگو دروغگو، دزد، حداکثر از دستت به عنوان توهین به دادگاه شکایت میکند. اما بهش بگو ترسو، آن وقت از خشم دیوانه میشود و برای اینکه این حقیقت گزنده را بپوشاند حتی به مرگ حاضر میشود.
دون ژوان در جهنم / برنارد شاو / ترجمه ابراهیم گلستان
Thursday, January 27, 2011
عشقهای آدمی
Tuesday, January 25, 2011
اشک
تا حالا شده دل اشکهايت به حالت بسوزد و نريزند؟
منظورم آن لحظه اي است که چشمهايت از اشک خيس اند ولي اشکها هنوز ليز نخورده اند پايين. منتظرند تا پلک بزني و سُر بخورند روي گونه هات. اين جور وقت ها نفس عميق بکش و نگذار سرريز شوند. به زور هلشان بده توي چشمهات. باور کن ميشود. اشکهاي ما خيلي دوستمان دارند.
اصلا وقتي ببينند دوست نداري جلوي غريبه ها بريزند خودشان برميگردند سرجايشان. فقط نفس عميق بکش و باورشان کن. تنها بدي اين کار اين است که هر دانه اشکي که ميخواسته بريزد، بدجوري سينه و قلبت را ميسوزاند و دلت را سنگين ميکند. ولي ارزشش را دارد. امتحانش کن.
دوست داشتن
دوست داشتن مسئلهی سادهای است اما اینکه برای خودش دوستش بداری نه برای خودت مورد نادری است.
وقت
برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه يا یک ثانیه کافی است.
دل كور / اسماعيل فصيح
Subscribe to:
Posts (Atom)