!ميم
مي گويند اين روزها مي گذرد و من نيز مثل هميشه ساده دل باورش مي کنم
هي ! يادت هست تکرار هجاهاي ت به جاي د ياد آور دوستي بود و عشق؟
يادت هست مي گفتيم جاده براي رفتن است و نه رسيدن , آن وقت من هي تند تر مي رفتم و تو اعتراض مي کردي که نمي خواهي تمام بشود اين راه؟
.من هي ار هراس نرسيدن مي ماندم از راه و تو از واماندگي من
!ميم
يادت است مدام آه مي کشيديم در هم و آغوش باز مي کرديم براي گلايه از هم به هم؟
راستش را بگويم؟
هنوز بوي دود سيگار مي تواند مرا هزار بار عاشق کند

No comments:
Post a Comment