Thursday, January 13, 2011

تو

اگر يک شب تو را در خواب بينُم ، به دريا نقشي از مهتاب بينُم
دوباره بينُمت خندون بيايي ، دوباره سينه رو بي تاب بينُم
بيا بار سفر بنديم از اين دشت ، زمستون باز توي اين خونه برگشت
بيا تا قصّه ها گويم برايت ، که دوران جدايي دير بگذشت
اگر يک شب تو برگردي دوباره ، به گيسويت مي افشونُم ستاره
نمي دوني مگر اي نازنينُم دلُم هر روز وشب در انتظاره
بيا بار سفر بنديم از اين دشت ، زمستون باز توي اين خونه برگشت
بيا تا قصّه ها گويم برايت ، که دوران جدايي دير بگذشت

به تو گويم بيا اي نازنينُم ، که با مژگون ز پايت خار چينُم
گلِ عمر منو باد خزون برد ، گل ناز مني ، داغت نبينم
آه ، گل عمر منو باد خزون برد ، گل ناز مني ، داغت نبينم
بيا بار سفر بنديم از اين دشت ، زمستون باز توي اين خونه برگشت
بيا تا قصّه ها گويم برايت ، که دوران جدايي دير بگذشت
محمد نوري

No comments:

Post a Comment