امشب اين آهنگو واسه وبلاگم انتخاب کردم, اينقدر واسم دلنشين بود که تا 1:30 نصف شب نشستم گوشش دادم و سيگار کشيدم و پيپمو کشيدم و لبوهايي که سرشب گذاشته بودم بپزه رو خوردم و گريه کردم!
يکي نيست بگه احمق پاشو برو بخواب که صبح از کلاست جانموني, ولي کو حرف شنوا!
آهنگش غم عجيبي داشت, تا استخوانهاي آدم درد ميکشه از غمش!
بعد از دو سال دارم از اين شهر ميرم يواش يواش!
چه خاطرات غمانگيزي داره اين شهر!
تو خيابوناش که راه ميرم اشک از چشام ميريزه!
چي کارش کنم, کار دل ديگه! هر چي ميکشيم از اين دلِ!!!!!
No comments:
Post a Comment