Sunday, January 10, 2010

تصميم

ـ من ترسيدم که عادت کنيم...
ـ کاش جاي من تصميم نمي‌گرفتي.
ـ جاي خودم تصميم گرفتم.
ـ ولي تو رفتي. يهو رفتي و فکر نکردي که من ممکنه نکشم اون وضع رو، که چه‌قدر برام دردناک بود نديدن يه‌باره‌ت....
ـ باور کن اون‌جوري دردش کمتر بود. الان من‌م که روزي شيش تا قرص مي‌خورم تا خواب‌م ببره نه تو.

No comments:

Post a Comment