من از جستجوي روزهاي يخ زده ي رفته مي آيم، فانوس به دست و سايه زير ِ پا افتاده
برايم هيچ آتشي را گرم نکن
تنها سيگاري آتش بزن که ميان دودهاي سرگردانش تا صبح برايت برقصم ديوانه ي ديوانه
No comments:
Post a Comment